در بخشی از این کتاب آمده است : «بغل دستی ام به بغل دستی اش می گوید : عروسی هم عروسیهای قدیم . آدم سر شوق میاومد. تو هوای باز، تو حیاطهای بزرگ، حوض، درخت ، بزن و بکوب ، سیاه بازی ، شعبده بازی ، چه صفایی داشت!!! و بغل دستی بغل دستی ام با لپی که از شیرینی باد کرده ، میگوید : حالا همه چی فرق کرده ، شیرینی هاش هم چنگی به دل نمیزنه . انگار داری کاه میخوری.
تا آن جا که می دانم الاغها و اسبها کاه را با کیف میخورند. از گوشه چشم نگاهش میکنم با آن تیپ و کراوات جوری شیرینی میخورد که انگار الاغی کاه را دولپی میخورد...»
و در بخش دیگری از این کتاب مي خوانيم: «سوسن گفت : خب چه اشکالی داره که پشت ماشین هم شعر نو نوشته بشه ؟ مثلا شعر نیما یوشیج که میگه میتراود مهتاب.. میدرخشد شبتاب یا مثلا شعر فروغ...
آن کلاغی که پرید ... از فراز سرما
و فرو رفت در اندیشه آشفته ابری ولگرد...
بابا سخت مخالف بود و میگفت : افتضاحه ! شعر نو واسه در کوزه خوبه عزیز جون، نه واسه عقب ماشین آقا جلیل! شعر باید پدر مادردار باشه. شماها هنوز خیلی مونده که شعرو بشناسین. من تو این کار استخوون خورد کردم . چهار تا پیرهن بیشتر از بقیه پاره کردم....»
چاپ پنجم رمان هندوانه به شرط چاقو با شمارگان دو هزار و 200 نسخه و قیمت هزار و 200 تومان ازسوي انتشارات چرخ و فلك منتشر شده است.
موضوعات مرتبط: <-CategoryName- ><-CategoryName- >
برچسبها: